یک هفته ی پر استرس
گل پسرم سلام
این هفته برای من و تو خیلی پر استرس بود قرار بود تو آخرین مرحله ی بچه گیت پشت سر بزاری و دیگه یه جورایی بزرگ بشی و اونم ترک دیوار استحکامی مای بی بی بود.
من به یه چیزی در مورد تو اعتقاد پیدا کردم که هر وقت بخوام کاری کنم و دو دلم خدا خودش یه جوری کمکم می کنه موقعی که می خواستم از شیر بگیرمت دو ماه خواب نداشتم که چطور این کارو بکنم با اون وابستگی شدیدی که تو داشتی اما دو روز من و تو مریض شدیم و تو خودبخود دیگه شیر نخوردی حتی الانم باورم نمیشه
راسته که میگن
خدا گر ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
این چند وقت همه میگفتن باید از مای بی بی بگیرمت ولی خودم دلهره داشتم گفتم آخر تابستون این کارو می کنه تا اینکه یهو دیدم دلت قرمز شده و به مای بی بی حساسیت پیدا کرده گفتم احتمالا الان وقتشه و از فرداش دیگه بردمت دستشویی و تو خیلی خوب پذیرفتی و تا الان که دقیقا یه هفته گذشته ما هیچ مشکلی نداشتیم
البته به غیر از پی پی که هنوز یه کم دیر هشدار میدی
فدای تو پسر گلللللللم برم به قول خودت عاشققققققتتتتتتم