یازگشت دوباره
امیرحسین عزیزم سلام
خیلی وقت میشه که به وبلاگت سر نزدم امشب یهو دلم هوای اینجا رو کرد و وقتی صفحه ات رو دیدم کلی از خاطرات برام زنده شد.
تو این چند وقت اتفاق های زیادی افتاد و من خیلی درگیر بودم از خونه ساختن بگیر تا مدرسه رفتن و داشتن یه شیطونی مثل تو .الانم که با خیال راحت دارم می نویسم به خاطر اینه که رفتی هیات و من دارم یه نفسی می کشم.
مهم ترین اثفاق امسال این که داری صاحب یه داداش میشی و تو خیلی خوشحالی. هر روز کلی با داداشی (به گفته ی خودت) حرف میزنی و شیرین کاری هات براش تعریف می کنی خدا کنه همیشه داداشای خوبی برای هم باشین ؛مثل کوه پشت و پناه هم
مامان جون من این چند وقت حالم خیلی بد بود و به قول تو حالت توقع داشتم حالا که دیگه بهتر شدم قول میدم دوباره همه چیز برات بنویسم
خیلیییییییییی دوست دارم
عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی