امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

جان بابا عشق مامان

ماه مهر

1392/7/11 0:58
نویسنده : مامان
680 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام

نمی دونم چی برات بنویسم انقدر کارات و حرف زدنت با نمک شده که با نوشتن نمیشه اونو بیان کرد

الان تقریبا یاد گرفتی کلماتی که بهت میگیم تکرار کنی دو تا کلمه یاد گرفتی که وقتی میگی دل ما برات ضعف میره یکی موقعی که میگی مامان ژرا و اون یکی وقتی میگی حاج متی

Drag and drop me
Drag and drop me

اولین بار که گفتی حاج متی بابایی دیگه داشت از ذوق بال در میاورد

از اول مهر دارم میرم مدرسه امسال کلاس زیاد برداشتم البته مجبور شدم دیگه صبح نمی تونم پیشت باشم تو هم یه روز پیش بابا مهدی هستی یه روزم پیش مامانی . وقتی میرم مدرسه خیلی دلم برات تنگ میشه اما چه کنم مامان جون باید تحمل کنیم به جاش قول میدم بقیه ی وقتم همش برای تو باشه  . از مدرسه که میام ازت می پرسم مامانی کجا رفته بود تو میگی "بچه با" یعنی پیش بچه ها بعد میگم چه کار کنه میگی" دس" که منظورت درسه. وقتی میگم مامانی معلم شده تو خانم معلمو دوست داری کلی ذوق می کنی و میگی بله . کاش میشد صدای بله گفتنتو میزاشتم روح ادم صفا پیدا می کنه .

راستی الان بابا مهدی دلیجان نیست طبق معمول رفته تهران تا جمعه هم نمیاد خدا به من و تو صبر بده

امیر گل مامان در حال خوندن کتای می می نی

 

امیرحسین و اسباب بازیهاش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

عمه پاییز
11 مهر 92 20:13
سلام عزیزدل عمه. فدات بشم بh شیرین زبونیا و مهربونیات. دست مامان زهرای عزیز هم درد نکنه که با این همه کار و مشغله اینقدر خوب و به موقع وبلاگ تورو به روز می کنهو این بوسه هام واسه هردوتون به اضافه ی بابا مهدی به مامان زهرا بگو زحمت بکشه آدرس منو هم تو لینکات تصحیح کنه. فدااااات شم عزیزم
زن دایی مریم
12 مهر 92 17:27
خاله مریم
13 مهر 92 0:19
بووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووس
بابا مهدی
13 مهر 92 4:25
سلام امیرحسین بابا الهی فدات بشه بله خب مامان که میره مدرسه بابا هست که مواظبت باشه